توجه ما میتونه باعث متولد شدن و حضور بعضی چیزها در زندگی ما بشه.
اگر در حال مطالعهی این سطور هستید، در واقع با توجهی که به کلمات من بخشیدین، باعث تولد من و تفکرات من در زندگیتون شدین.
اگر در حال مطالعهی کتابی هستین، به نویسندهی کتاب و به مدل ذهنی کتاب، با توجهتون بلیط ورود به زندگیتون رو دادین.
همهی ما توجه محدودی داریم، یعنی افراد کمی رو میتونیم با توجهمون به دنیای خودمون راه بدیم.
حالا همهی اینها به کنار…
ما دست روی هر ویژگی و رفتار و خروجیمون بذاریم، با دقت خوبی میتونیم ادعا کنیم که هر یک از این ویژگیها و رفتارها و خروجیهای مشخص، میانگین پنج نفری است که بیشترین حضور رو در دنیای ما دارند.
این حضور تنها به حضور فیزیکی ارتباطی ندارد. منظور حضوری است که با توجه ما تغذیه میشه.
حضوری که در آن توجه ما دمیده شده باشد.
تصو کنید چوبی جادویی در دستان شماست، از این چوبهایی که سرش ستاره داره.
و در روز قابلیت ۱۱ بار استفاده شدن را دارد.
این چوب توجه ماست.
به هر کسی اشاره کنیم، اون شخص به مدت نیم ساعت در زندگی ما وارد میشود. تنها نیم ساعت.
و سپس دوباره باید با چوبمون انتخاب کنیم، که چه کسی وارد زندگی ما بشود.
تفاوت ما در آدمهایی است که هر روز در دنیای ما حضور دارند.
در واقع در دنیای امروز، اصلاً نباید دستاوردهامون رو تنها به ویژگیها و انتخابهای خودمون محدود کنیم.
به نظرم یک چهارم دستاورد در دستان خود ماست، سه چهارم دستاورد مربوط به افرادی است که ما با توجه خودمون موجبات حیاتشون در زندگیمون رو فراهم کردیم.
ما یک تیم هستیم، سرمربی تیم ما هستیم و اطرافیان ما بازیکنان تیم ما هستن، ما تصمیم میگیریم که چه کسی وارد زمین زندگی ما بشه و چه کسی خارج شه.
هر روز زندگی ما مثه یک بازی ۹۰ دقیقهای فوتباله، تعداد توجهات ما هم مثه تعداد بازیکنان محدوده.
اما برد تیم خیلی به تصمیمهای ما بستگی داره.
اینکه اجازه بدیم متفکران بزرگ در تیم ما بازی کنند یا افراد چیپ و سرگرم کننده که نظم تیم رو به هم بزنن و ما رو با دستاورد باخت، تنها بگذارند.
پینوشت:
امروز وقتی به کتاب “زندگی شغلی خود را طراحی کنید” سر میزدم و در کیف خود به این سمت و اون سمت میبردم، احساس کردم که هر بار که من این کتاب رو باز میکنم، انگار بیل بورنت و دیو ایوانس در زندگی من متولد میشن و با بستن کتاب در زندگی من میمیرند.
به اندازه ای که بیل بورنت و دیو ایوانس در هوای توجه دنیای من نفس میکشند و حرف میزنند، میتونم انتظار داشته باشم که خروجیهای مثبت و ویژگیهای بهتری در انتظارم باشه.