امروز فریزبی در دست به تماشای فریزبی بازی کردن استادانهی دو نفر از دوستان حرفهای فریزبی باز ایستاده بودم.
پسری همسن و سال خودم نزدیکم اومد و در مورد تمایلم به بازی کردن فریزبی سوالی رو مطرح کرد.
خیلی آماده نبودم. اما قبول کردم.
مشغول بازی شدیم. به خوبی بازی کردیم. سطج بازی این پسر از من بالاتر بود. و این خیلی برای من ارزشمنده، با کسی همبازی بشم که سطح بالاتری نسبت به من داره.
مشغول بازی بودیم که یکی از دوستان فریزبباز حرفهای در میان بازی ما پرید و نظراتی رو برای اصلاح کردن فریزبیبازی ما ارائه کرد.
من در همین حین سر صحبت رو باز کردم. راستش همون اول داستان که محو تماشا بودم درخواستم مبنی بر یادگیری فنون فریزبیبازی مطرح کردم. و در کمال ناباوری با درخواستم موافقت شد.
بگذریم.
گرم صحبت بودم. بیشتر میخواستم کامیونیتی فریزبیبازها رو پیدا کنم. خیلی شیک در مورد این مسئله درخواستم رو مطرح کردم. باز هم موافقت شد.
شماره تماس رو برای اطلاع دقیقتر دریافت کردم.
گذشت این موضوع و رسیدیم به دوستمون که خیلی باحال درخواستش رو مطرح کرده بود.
او هم لحظاتی بعد خداحافظی کرد و من از او شمارهای خواستم برای ارتباطات بعدی.
نکته اخلاقی این هست که درخواستهای ما باید مطرح بشه.
پیامدهای مثبت زیادی میتونه در درخواستهای ما وجود داشته باشه.
هیچکس از “نه شنیدن”ضایع شدن” و ” کنف شدن” خوشش نمیاد. اما به قدری پیامدهای مثبت میتونه زیاد باشه که واقعاً به ریسکش میارزه.
این پست اسمش فرزاد شد، به این علت که فرزاد ریسک کرد و درخواستش رو مطرح کرد. و این لحظات خوب امروز رو مدیون شجاعت فرزاد در ابراز خواستهی درونیش هستم.